مــــــــــــــــــادر، مادراست

تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم

بده دستات وبه من تا باورم شه پیشمی           میدونم خوب می دونی تارو پود و ریشه امی تو که از دنیا گذشتی واسه ی یک خنده من چرا من نگذرم از یک پوست و خون یه اسم تن تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم                        ممنونم اجازه دادیی با تو زندگی کنم نمیدونم چی بگم که باورت شه جونمی                توی این کابوس درد رویای مهربونمی میدونی با تو پرم از شعر و ستار ه &nb...
27 فروردين 1391

مادر مادر است

سلام دوستای خوبم دوستای نی نی سایت از یاس و دوستای خوبم ممنونم که بلاخره تونستم وبلاگ درست کنم.. الهی به مراد دلتون برسید مادرای دیروز و امروز دلم میخواست اول از همه از کتاب داستان، کودکیم که ١٢ سالم بودکه کتاب داستان رو برام مادرم خرید مادر، مادر است   با خوندن کتاب گریم گرفت چون دلم بحال مادر تو غصه خیلی سوخت  چندین بار خوندم کتاب رو چندین سال  داشتم و هر بار کتاب رو میخواستم بخونم مامانم میخندید و از اینکه من از کتاب داستانم خوشم اومده خوشحال بود موضوع کتاب داستان راجع به بچه سنجاقی بود که آدمها گرفته بودن و بچه غذای قفس  رو نمیخورد و مادرش براش قایمکی غذا میاورد تا اینکه وقتی آدمها...
27 فروردين 1391